کیر تو ترمز دارهX
چرند نيوز
چرند نيوز
رشته فكرت مده در دست هر ديوانه اي***جز بلا هرگز نزاد از مغز اين بيمارها
ریده به وب در تاریخ شنبه بیست و هشتم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد
سلام دوست گرامی ،سرور،خودنویس پارکر ، شما که باز مجلسو کندی.


البته به بقیه دوستان جسارت نشه از متن استاد اونقدر شگفت زده هستم که یادم رفت به بقیه هم سلامی عرض کنم

سلام.......

خوب حرفی که ندارم; البته برای بقیه دوستان و فقط پاسخی به نوشته های شما فکر کنم در این تنگنای اینترنت کافی باشه

راست میگی بهتره بحث بهارو همینجا ببندیم چون هوا تابستانه هست تا بهاری، جالب اینجاست بعضی اوقات به حال و هوای زمستان هم میخوره.

ولش......

بحث بسته شد اینم خط زیرش


خوب در کنار دوستان هم لطف و لذت خاصی دارد.ما هم مثل شما بعد از ۳ روز کلاس خسته کننده و به قول شما دردناک، لذت دیدار دوستان حال و هوای جسمی و روجیمان را تقویت میکند.

راست میگی!!!!!! استاد رامین!!!!

نمیدونم چی بگم!!!!!!!

دیدار ایشان هر چه زودتر بهتر.........همین سه شنبه که فرمودید عالیست

فقط یک مسئله؟؟؟؟؟

درسته بعد از ظهر ولی چه ساعتی باید حرکت کنیم؟؟؟؟

به هر حال ما روز سه شنبه از صبح تا شب بیکاریم و در خدمت...

چشم خبر از من ولی چه ساعتی خدمت شما تماس بگیرم؟؟؟؟

تماس میگیرم خدمتتون یا دوشنبه شب یا سه شنبه ظهر تا قرار بزاریم

خوب بازم مجلسو کندید و شرمنده ام که جوابی مطابق فرمایشاتتون ندارم فقط در جواب شما عرض کنم راهی نیست اگر پیدا کردید یه خبری هم به ما بدهید

تا پرواز روز سه شنبه بای بای

ریده به وب در تاریخ شنبه بیست و هشتم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد

سلام


مهندس عزیز...

شما عالی می نویسید نه من. البته ابتدای پست قبلیتان را با تعریف و تمجید از حقیر خراب کردید! بقیه اش جواهر است...

بگذریم!


اما موضوع بهار دیگه داره برای دوستان تکراری می شه! چه اشکالی داره؟ هر کسی نظر خودش رو داشته باشه. البته من هم بیشتر حرفهایی که حضوری می زنید قبول دارم! هیچ چیز اونجوری که باید باشه نبود! ولی هیچ وقت هم قرار نیست که باشه...

البته نوشته های اینترنتی شما هنوز برایم به طور کامل قابل هضم نیست!

البته برای همچون منی...

از این هم بگذریم!


می گم مهندس انصافا در جوار دوستان بودن خیلی لذت بخشه!

سه شنبه ها...

بعد از دو روز کلاس کشنده و دردناک صبح تا شبی!

وای که بیرون رفتن عجب حالی میده!

اما جدای از سه شنبه ها، بنده گه گداری هم خدمت آقا رضا می رسم. کجا؟ منزل ایشون! بله... می ریم و کلی هم جاتون خالی حال می کنیم...

باز هم بگذریم...


اما از چیزی که نمی شه گذشت این خبر دست اوله که استاد رامین رو زیارت کردم! آقا جاشون مثل اینکه خیلی خوبه. حال می کنن خدا را شکر. در ضمن دعوت کردن با اسرار و لطف زیاد، بنده هم گفتم با شما صحبت می کنم، اگر ok دادید حرکت می کنیم!

خبر از شما...

بخوایم بریم باید سه شنبه بعد از ظهر راه بیافتیم، آخر وقت هم برگردیم. ببین برنامت چه جوریه...

خبر از شما


اما

صحبت از گذشتن شد:

کاش زمان می ایستاد، وقتی که با هم بودیم...

کاش بودن ها را نمی بلعید، هیولای نبودن!

کاش دلتنگی ها امان می داد برای نوشتن...

کاش قطرات اشکمان را نمی دزدید سیل غم!

کاش با هم بودن قربانی گذشت زمان نمی شد...

خدا می داند که چقدر دلم گرفته! بعضی وقت ها با خودم می گویم بیرون نروم بهتر است! عادت می کنم، و ترک عادت هم نه تنها موجب مرض است، بلکه دلم را می تنگاند!!

چه کنم؟

چه کنیم؟

چاره ای هست مهندس؟

راهی سراغ داری...

فکر نکنم!

ما محکومیم به لحظه ای لذت و عمری فراق و عذاب!!

نوری که امید به دلمان می تاباند همان لحظه های ناب با هم بودن است...

و گرنه که ثانیه ها بودن کم می آورد در مقابل دلتنگی ها!


حیف که نمی شود گذشت!

و گرنه می نوشتم از این هم بگذریم و تمام...

از این مسئله نمی شود گذشت....

مرگ البته ناگزیر جدایمان می کند!


ولی باز امید هست، که فرمود:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق..........


شرمنده که دیر نوشتم! سخت مشغول درسم. میان ترم عربی پیش روست( پنجم اردیبهست!!) و به قول دوستان دبستانی خرواری از مشق روی دوشمان سنگینی می کند!

صحیح خواندی: مشق...

استادمان مشقمان داده!

خدا حفظش کند........


ایام به کام باشد دوست خوبم

امضاء: احمد


ریده به وب در تاریخ شنبه بیست و یکم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد
سلام

استاد مجلسو کندند

واقعا از خوندن نوشته های گهربار و نوع نگارشتون لذت میبرم(بله با خودتونم، استاد شما رو میگم،بله احمد جون مگه شک داری) و از شما و دوستانی که گه گاه به این وبلاگ سر میزنند و نوشته های داغون منو میخونن معذرت خواهی میکنم

شرمنده همگی بیشتر از این سواطمون نمیکشه

خوب

انتقادم خوبه......

ولی جونت بالا بیات بهار امسال بهار بشو نیست

حالا هر چقدر میخوای بنویس اسمون ابری و نم نم بارون و.......

چشمامم هر روز صبح که از خواب پا میشم میشورم ولی جور دیگه ای نمیبینه

یوهاهاها.......

اصلا بهار بی بهار

خوب این بحثو ببندیم و بریم سر اصل مطلب

دیدار........

عالیه.....سه شنبه رو عرض کردم .. کاری ندارم و مشتاق دیدار...

خبر از شما

خوب

عیدی؟؟؟؟

کی؟؟؟چی؟؟ کجا؟؟؟ سییدی؟؟؟

عجب!!!!

راستشو بخوای ما که چیزی تو دستو بال نداریم.یعنی جدید نداریم.همون فیلمای شطرنج قبلی هم که هاردو فرمت کردم اونا هم پریده و باید از خودت بگیرم..فیلمای دیگه هم خودت بهتر میدونی، چون شما خودت پیش کسوتی.بازی رو هم که دیگه نگو ما باید پیش شما لونگ بندازیم........در کل عیدی شما محفوظ ولی فعلا.......

پس تا اطلاع ثانوی عیدی بی عیدی

بالاخره مسابقه شطنج زیاده و فیلماشم گیر میات.خودت که بیشتر استادی. بالاخره قهرمان این رشته ای

حالا این پیشگامانو بگیرم شاید یه کاری واست کردم

راستی افتادیم تو ک....شی

بگو چرا؟؟؟؟

چون قبلا پارس داشتم باید برم نامه قطعی از شرکت پارس بگیرم و ببرم مخابرات تایید کنه و ببرم پیشگامان و..... فکر کنم سال 90 اینترنتمون وصل بشه.

الانم دارم با دایال اپ مینویسم

عجب سرعتی....64 ریه برای خودش

ایول

شب و روز شما هم خوش

منتظر دیدار

بدرود

شهریار


ریده به وب در تاریخ جمعه بیستم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد


آب دریا را اگر نتوان کشید...

هم بقدر تشنگی باید چشید!


سلام

خدمت دوست عزیز و مخاطبان احتمالی!

انتقاد که خیلی هم خوب است!!

خیلی خوب واقعی...

نه خیلی خوب شعاری!


به قول ادبا و روزنامه نگاران و البته نویسندگان: 


تیغ تیز نقد می خواهد دلم...

(البته من هیچ کدوم نیستم! سوء تفاهم نشه یه وقت!!!)


فلذا از نقدت ممنون

اما، با احترام به نظر حضرتعالی در مورد بهار باید بگم من هنوز هم معتقدم بهار امسال قشنگ بود...

سبز...

آبی...

ابری...

بارونی...

همین الان که می نویسم نم نم بارون میاد و می خوره به شیشه اتاق!

شهریار عزیز............


شاید:

چشمها را باید شست...

جور دیگر باید دید!


به هرحال ممنونم............


راستی عیدی ما رو فراموش کردی مهندس؟

قرار نشد یه dvd برامون بیارید؟

پر از فیلم های قشنگ(!!) و بازی و برنامه و ....

پس چی شد؟

فکر کردی چند روز از عید گذشت و ما یادمون رفت؟

نه داداش!!
هستیم حالا حالاها..................


اگر وقت داشتید و افتخار دادید سه شنبه شب ببینیمتون...

بعد از کلاسهای نفس گیر...

با رضا هم صحبت می کنم!!


شب و روزت خوش...

دست حق نگهدارت


امضاء: احمد

ریده به وب در تاریخ پنجشنبه نوزدهم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد
سلام

گفتنی ها رو استاد گفتند و از فرمایشاتشون بسیار فیض بردیم

ولی یک انتقاد از استاد:

توجیه شما اصلا عاقلانه نیست، نبودید و گرفتاری داشتید درست!!! ولی اینکه گه گداری بودید و در چتفا سپری میکردید اصلا قابل توجیه نیست.بنده هنوز عذاب وجدان دارم و شبها خواب بلگفا و چرند نیوز  میبینم.اونوقت شما به همین راحتی با نوشتن چند خط، کم کاریتون رو توجیه میکنید. واقعا که......

از تمامی بازدیدکنندگان و کشته مردگان چرندنیو از طرف احمد هم معذرت خواهی میکنم اصلا احمد ...... خورد.حالا شاید یه کم درست شده باشه

خوب

باز هم انتقاد

اصلا هم بهار امسال شادابی و طراوت خاصی نداشت

هوای گرگ و میش به همراه گرمای طاقت فرسا هم شد بهار

تازه سکوت قناریها هم به بقیه مصیبتها اضافه کنید میفهمید که اصطلاح بهار برای سالی که گذشت کمی بیمعناست

بازم خوب

شعر استاد هم به بهار امسال نمیخورد ولی خواندن و شنیدنش لذت بخش بود

گفتید ملاقات،واقعا هم ملاقاتی بود،بعد از مدت تقریبا طولانی،ما که فیض بردیم.

خودمانی عرض کنم!! نفرمایید استاد شما خودتون یه پا مشیری و امسال مشیری هستی باباوم جان

بگذریم......

دیگه سال نو تبریک گفتنم یه کم دیره

این همه انتقاد و این همه ناسازگاری هم نمیدانم برای چه؟؟؟؟شرمنده.....شاید موتور سوزوندم

ولش..........

فقط

یک کلام....خداحافظ

شهریار

ریده به وب در تاریخ چهارشنبه هجدهم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد

سلام

قبل از هر چیز از استاد گرامی، و تمامی حضرات یک معذرت خواهی داشته باشم و بعد بروم سراغ گفتنی ها...

معذرت خواهی برای نبودن هایمان، و به قول استاد کمرنگ شدن حضورمان!

خوب معذرت!!

ولی آیا فقط همین؟

خیر!

یک توجیه بزرگ هم دارم...

و آن اینکه گرفتاری هایی که خود مهندس می داند باعث شد که کمتر سعادت حضور در دنیای اینترنت را پیدا کنم، و گهگداری هم که توفیق حاصل می شد، بالاخره چتفا بود و...

...........

اما از هرچه بگذریم، سخن دوست خوشتر است!

خدا را شکر زنده بودیم و یک بهار دیگر را هم به چشم دیدیم...

و عجب بهاری!

امسال انگار شادابی و طراوت به مراتب از سالهای قبل بیشتر بود!

درختان انگار خیلی شادابتر از قبل بودند...

و آسمان هم بی نظیر بود...

شکر خدا نم نم بارانی هم بود!

........

به یاد شعر فریدون مشیری هم خیلی افتادید حتما، که:


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک!

آسمان آبی و ابر سپید!

نغمه شوق پرستوهای شاد!

نرم نرمک می رسد اینک بهار...

خوش به حال روزگار....


اما دوستان گرام را هم ملاقات کردیم!

در شبی که:


آسمان ابری بود، و درختان در رقص...

شاپرک ها در شوق! و نسیمی که پر از شادی بود...

آسمان آبی بود...


خوب!

اینهمه نوشتم که چه بشود؟

نوشتم که هم انجام وظیفه کرده باشم، و هم یک نکته را عرض کنم!

و آن اینکه تفاوت دستنوشته های من یا شعر اساتید بزرگی مثل آقای مشیری باید کنار هم قرار گیرد تا هنر نمایی بزرگان در کنار ضعف های امثال من بروز بیشتری داشته باشد...

یعنی:

برای اینکه بفهمی که فریدون مشیری چه کرده، یکبار دیگر نوشته من را بخوان و بعد شعر استاد را!

متوجه خواهی شد...


خلاصه اینکه سال نو مبارک

آرزو می کنم سال پر باری باشد، برای کشور عزیزمان، برای هم میهنان عزیز و برای دوستان گلم!


هر روزتان نوروز

نوروزتان پیروز


سال نو مبارک!


امضاء: احمد


ریده به وب در تاریخ شنبه چهاردهم فروردین 1389 توسط رضا ، رامین ،شهریار ، احمد

سلام به همگی

اول از همه یه معذرت خواهی به دلیل کمرنگ شدن حضورمون در چرند نیوز به همگی بدهکارم.میدونم همه از دست ما عصبانی هستید، حقم دارید. حقیقتا منو اغفال کردن،همش تقسیر این احمده.به هر حال سعی میکنم مثل قدیما مرتبا اپ باشم

خوب یه گلگی هم از احمد داشته باشیم بد نیست.........

بی معرفت چتفا رو دیدی خودتو گم کردی،پس چرند نیوز چی؟؟؟،پایه و بنیانگذار حضور دسته جمعی ما رو به یه سایت مملگی فروختی.میدونی چقدر از اخرین پستت در چرند نیوز گذشته.لطفا با نوشته های گهر بارتون دل ما و تمامی بازدیدکنندگان این پایگاه رو روشن کنید.

خوب.........

تعطیلات عید نوروز هم تموم شد و الان هم روز چهاردهم فروردینه تا چند ساعت دیگه زنگ مدرسه ها به صدا در میات و تموم اداره جات ، کارخونه ها و سایر سازمانها کارشونو به صورت جدی شروع میکنن. نمیخوام دلتونو خالی کنم یا دپرستون کنم.ولی حقیقت همیشه تلخه البته بعضی حقیقتا مثل این یکی......به قول معروف منم باید برم دانشگاه ولی به عنوان یه دانشجوی نمونه افت داره روز اول برم سر کلاس واسه همین فردا رو میپیچونم تا ببینم چی میشه.زشت شماست نرید مدرسه،سوسول،بچه ننه،شیرین عسل،کاکاوو،تیتیش ،نرو مدرسه،نرو دانشگاه.زشته،افت داره

بگذریم............

دوست عزیز احمد جان فردا عصر من که قرار نیست برم دانشگاه و بیکارم،نمیدونم شما کلاس دارید یا نه، به هر حال در خدمتیم و خوشجال میشیم دیداری تازه کنیم. در صورت تمایل یا تماس بگیرید یا همینجا پستی ، نظری، چیزی رو قرار بدید.حقیقتا به امید همون چت شبانه بودیم که درباره فردا هم بصحبتیم که متاسفانه نبودید.حالا اگه این پستو دیدید یه خبری بدید.امیدوارم که دیر نبینید.حالا فردا یه خبری هم بهت میدم ولی ای کاش زودتر از اینکه بهتون خبر بدم این پستو ببینید و از دنیای مجازی خبرم کنید

با تشکر

در اخر هم ارزوی سالی خوب و سرشار از سربلندی و موفقیت رو برای همگی،پدر و مادران عزیز و دوستان گلم ارزومندم

تا درودی دیگر بدرود

1389/1/14 ساعت 2:17 بامداد

امضا:شهریار 


درباره پایگاه خبری چرند

گپ و کس شعر دوستانه
گوز های رنگی
تازه ترین اکی ها را اینجا بخورید
...اکی های خشک شده(آرشیو)